گاهی می مانی در کار عشق یا شاید آدم های عاشق یا شاید آدم های به ظاهر عاشق … که زمانی قلب شان را مال هم کردند و در گوش هم قصه های عاشقانه خواندند و کمی بعدتر چه بهتر که هر دو و چه بدتر که یکی از آن ها دل از دیگری گرفته و به جایی دیگر می برد … انگار نه انگار عشقی آمده و عشقی رفته … و بد آن است که یک دل می ماند و غصه عالم که روی سرش آوار شده است.
در ادامه یک بغل متن عاشقانه غمگین برای بیو گردآوری کرده ایم، با آپرنگ باشید.
……***……
بیوی غمگین و عاشقانه
گاهی اوقات توجیه جدایی به اندازه توجیه عشق غیر ممکنه
***
تقصیر از دلتنگی خیابان است
و گرنه من سال هاست
چشم از راه برداشته ام
***
قلب مثل یه لیوانه، اگه بشکنه دیگه نمی شه درستش کرد
پس دلت رو راحت دست کسی نده💔
***
عاشق رویاهام هستم
چون فقط توی رویا تو مال منی
***
در قفس عشق تو گرفتار شدم و تو کلیدش را با خودت بردی
***
متن کوتاه عاشقانه و غمگین بیو
سخته بخوای کسی رو فراموش کنی که چیزای زیادی تو خاطره هات جا گذاشته
***
من آه شدم ابر شدم باریدم
تو ولی با خبر از حال بدم، خندیدی
***
واقعیت اینه که همه بهت صدمه می زنن
فقط باید کسی رو پیدا کنی که ارزش این همه رنج کشیدن رو داشته باشه!
***
از دردهایی که گریه تنها درمانشه متنفرم(╥╯﹏╰╥)
***
غم انگیزترین حادثه در دنیا دوست داشتن کسیه که قبلا دوستت داشته
***
عاشقانه های غمگین برای بیو واتساپ
آدمی نیست
که عاشق نشود وقت بهار
وای از آن سال که بی یار بهارش برسد
***
تـرسم چو بـاز گـردى، از دسـت رفتـه بـاشـم …
***
دوست داشتن کسی که دوستت نداره مثل تلاش واسه پرواز با بال شکسته ست
***
نبودنت را هدیه کسانی کن که قدر بودنت را نمی دانند🖤
***
به انتظار تو نشستن مانند در انتظار باران نشستن است در دوره خشکسالی …
بی فایده و نا امید کننده
***
محبوب من
پشتِ خاطراتِ شما
بـاغِ اَنـار است …
***
آرام تر سکوت کن
صدای ِ ثانیه های ِ بی تو
بد جور آزارم می دهد …
***
عشق با یک آغوش آغاز می شود
با یک بوسه به نهایت می رسد
و با یک اشک پایان می یابد
***
عاشقانه های غمگین برای بیو اینستا
ای کاش وقتی به دوردست ها می روی، خودت را در آغوشم جا بگذاری
***
داغ عشق تو پیدا ز بند بند من است…
***
بگذار دنیای من سیاه تر از این باشد
زمانی که تو نیستی، برق الماس و سیاهی ذغال برایم فرقی ندارد
***
آگاه کن خودت را
از خواب آدمی که
سهم دیگریست …
***
مثل آخرین خرمالوی مانده بر شاخه، نمی دانم دستش نرسید یا فراموشش شدم؟