حسین منزوی از شاعران خوش ذوق معاصر و از غزل سرایان معروف ایرانی بود که به دلیل سرودن غزل های پر احساس و همچنین اشعار نیمایی به شهرت رسیده است.
منزوی که عنوان شاعر برگزیده اولین جشنواره شعر فجر را نیز یدک می کشد تاثیر به سزایی در رشد و تحول غزل سرایی عصر معاصر داشته و ترانه هایش توسط بسیاری از خوانندگان مورد توجه قرار گرفته است.
از جمله آثار این شاعر می توان به با عشق در حوالی فاجعه، از کهربا و کافور و از خاموشی ها و فراموشی ها اشاره کرد.
در ادامه مجموعه ای از بهترین اشعار حسین منزوی گردآوری کرده ایم، با آپرنگ باشید.
…..***…..
زیباترین اشعار حسین منزوی
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود
***
ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم
رمز نیستان همه تو، راز نیستان همه توشور تو آواز تویی، بلخ تو، شیراز تویی
جاذبه شعر تو و جوهر عرفان همه تو
***
همواره عشق بی خبر از راه می رسد
چونان مسافری که به ناگاه می رسدوا مینهم به اشک و به مژگان تدارکش
چون وقت آب و جاروی این راه می رسد
***
اشعار عاشقانه حسین منزوی
توان کشمکشم نیست
بی تو با ایام …..
برونم آور از این ماجرا
که می میرم …..
***
بی تو به سامان نرسم، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تومن همه تو، تو همه من، او همه تو، ما همه تو
هرکه و هرکس همه تو، ای همه تو، آن همه تو
***
ز تمام بودنی ها
«تو» همین از آن من باش
که به غیر با «تو» بودن
دلم آرزو ندارد!
***
دو بیتی های حسین منزوی
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود، رهایتگره به کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دستهای عقده گشایت؟
***
بانـــــوی اساطیر غـــــزل های من اینست
صد طعنه به مجنون زده لیلای من اینستگفتم كــــه سرانجـــام بـــه دریـــا بزنم دل
هشدار دل! این بار ، كه دریای من اینست
***
پروفایل اشعار حسین منزوی
عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز
در انتظار نفس های دیگرید از من!
***
از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریمآوار پریشانــیست، رو ســوی چـــه بگریزیم؟
هنگامه حیرانی ست، خود را به که بسپاریم؟
***
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آن جا که باید دل به دریا زد همین جاستدر من طلوع آبی ِ آن چشم ِ روشن
یادآور ِ صبح ِ خیال انگیز ِ دریاست
***
شعر حسین منزوی درباره پاییز
پاییز کوچک من
پاییز کهربایی تبریزی هاست
که با سماع باد
تن را به پیچ و تاب جذبه
تن را به رقص می سپرند
و برگهای گر گرفته
که گاهی با گردباد
مخروط واژگونه ای از رنگاند
و گاه ماهیان شتابانی
در آب های باد