گزیده اشعار زیبای نیمایوشیج برای پروفایل

اشعار نیمایوشیج
اشعار نیمایوشیج

نیمایوشیج از شاعران نام دار معاصر و پدر شعر نو فارسی است که با اشعار خود در سبکی نوین و متفاوت توانست تحولی عظیم در حوزه شعر و ادبیات ایران زمین ایجاد کند.

این شاعر توانا در شعرهای خود از عناصر طبیعت بهره برده تا بتواند به بهترین شکل ممکن و با زبانی نمادین به بررسی اوضاع جامعه پرداخته و مسائل اجتماعی را بازگو کند.

از جمله آثار نیمایوشیج می توان به افسانه، قصه رنگ پریده و حرف های همسایه اشاره کرد. در ادامه گزیده ای از متن بهترین اشعار نیمایوشیج گردآوری کرده ایم، با آپرنگ باشید.

…..***…..

زیباترین اشعار نیمایوشیج

من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی!
با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
وا مانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله است آب
امدادی ای رفیقان با من

***

ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌ گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
شبا هنگام
در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم

***

پروفایل اشعار نیمایوشیج

آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفردر آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌ دانید

***

یک چند به گیر و دار بگذشت مرا
یک چند در انتظار بگذشت مرا

باقی همه صرف حسرت روی تو شد
بنگر که چه روزگار بگذشت مرا

***

گفتم زخ تو گفت به گل می‌ ماند
گفتم لب تو گفت به مل می‌ ماند

گفتم قد من گفت به پیش گل و مل
ز این سان که خم آورده به پل می‌ ماند

***

اشعار کوتاه نیمایوشیج

می‌ تراود مهتاب
می‌ درخشد شبتاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته‌ چند
خواب در چشم ترم می‌ شکند

***

همچنین بخوانید : گزیده اشعار مشهور مهدی اخوان ثالث برای پروفایل

خانه‌ام ابریست اما
ابر بارانش گرفته ست
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود
راه
خود را دارد اندر پیش

***

شعر صبح نیمایوشیج

چو صبح سر بر کشم
من از ره خوابگاه
ز خلوت خود فتد
سوی جهانم نگاه
گه به سوی موج و آب
بر سر کُه گاهگاه
ابر چو لباده ایست
بر زبر کوه ها
بیشه بشسته تنی
کرده به لباده جا
همچو رخ دلبران
هوش بر و دلربا

***

شعر زندگی نیمایوشیج

من به راه خود باید بروم
کس نه تیمار مرا خواهد داشت
در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار
گرچه گویند نه
اما
هر کس تنهاست

همچنین بخوانید : گزیده اشعار احمد شاملو برای پروفایل