مهدی اخوان ثالث از شاعران حماسه سرای معاصر است که آثار به جای مانده از او همچون تحفه ای ارزشمند در گنجینه هنر ایران زمین خودنمایی می کند و در تاریخ شعر و شاعری به یادگار مانده است.
او در اشعار خود از موضوعات مختلف سخن گفته و با لحن حماسی کم نظیر خود آثار منحصر به فردی در زمینه شعر نو و کلاسیک خلق کرده است که مضامین سیاسی، عاشقانه، اجتماعی و غیره را در بر می گیرد.
در ادامه مجموعه ای از اشعار اخوان ثالث گردآوری کرده ایم، با آپرنگ باشید.
…..***…..
اشعار زیبای اخوان ثالث
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاکِ غمناکش.
سازِ او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانی‌ست.
ورجز اینش جامه ای باید
***
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش رادیدم و آمد به یادم دردمندی های دل
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خویش را
***
شعر دلتنگی اخوان ثالث
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
***
شعر عاشقانه اخوان ثالث
تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده من . . .
چه جنونی
چه نیازی
چه غمی ست؟
***
عشق ها می میرند، رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می مانند
***
اخوان ثالث که به نام م. امید نیز شهرت پیدا کرده از جمله شاعران اثر گذار روی نسل های بعد از خود می باشد و تاکنون شعرای زیادی از آثارش الهام گرفته اند.
او سال 1369 در حالی که 61 سال عمر داشت دار فانی را وداع گفت و پیکرش در نزدیکی مقبره فردوسی به خاک سپرده شد.
زیباترین شعرهای اخوان
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
***
سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
***
شعر پاییز اخوان ثالث
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصل ها، پائیز ..
***
شعر اخوان درباره زندگی
من گمانم زندگی باید همین باشد
من که باور کرده ام، باید همین باشد
هی فلانی! شاتقی بدون شک تو حق داری
راست می گویی، بگو آن ها که می گفتی
باز آگاهم کن از آن ها که آگاهی
از فریب، از زندگی، از عشق
