اشعار حافظ از گذشته تا امروز در همه زمینه های زندگی اجتماعی، روابط عاشقانه و حتی موضوعات سیاسی مورد توجه مردم ایران قرار داشته و امروزه به خصوص در شبکه های اجتماعی همچون واتساپ و اینستاگرام به وفور از آن ها استفاده می شود.
به همین بهانه در ادامه مطلب گلچینی از زیباترین اشعار حافظ درباره موضوعات مختلف گردآوری کرده ایم. با آپرنگ باشید.
…..***…..
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
***
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دروَد عاقبت کار که کشت
غزلیات مشهور حافظ 🍃 مفاهیمی همچون عشق، خدا، دوست، آینده نگری و صدها موضوع اخلاقی ریز و درشت را در بر گرفته اند و با زبان لطیف پیام های پر معنایی به خواننده منتقل می کنند.
از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای
آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای
از دامن تو دست ندارند عاشقان
پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای
***
ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
***
حافظ ✨ نه تنها در ایران بلکه در جهان به شهرت بسیار بالایی دست یافته و اشعار و غزلیات او به زبان های مختلف ترجمه و تفسیر شده است.
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
***
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
کس به امّید وفا ترک دل و دین مکناد
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
***
بی تردید شعر حافظ 🧡 را می توان گل سر سبد ادب پارسی و مایه افتخار فرهنگ ایرانی در سراسر دنیا دانست. اتفاقی نیست که این اشعار طی هزاران سال نه تنها به فراموشی سپرده نشدند بلکه هر روز بیشتر و بیشتر ارزش آن ها بر مردم روشن می شود.
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام
***
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
***
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلّا را
***
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
ز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
