در میان دانشمندان ادیب نام خیام همچون ستاره ای پر فروغ می درخشد و آثارش یک دنیا مفاهیم ناب و پر معنا در خود جای داده اند، به خصوص رباعیات خیام که از شهرت به سزایی برخوردار می باشند.
این شاعر گرانقدر اگرچه عمده شهرتش را از دستاوردهای علمی بی نظیرش به دست آورده اما اشعارش در میان ادب پروران و سخنوران بسیار پر طرفدار و محبوب می باشد و در شبکه های اجتماعی به وفور استفاده می شود.
در ادامه گلچینی از زیباترین رباعیات و اشعار خیام گردآوری کرده ایم، با آپرنگ باشید.
……***……
رباعیات مشهور خیام
چون عهده نمیشود کسی فردا را
حالی خوش دار این دل پرسودا را
می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
***
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
***
امروز تو را دسترس فردا نیست
و اندیشهٔ فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
***
خیام در زمینه های مختلف همچون نجوم، ریاضیات، موسیقی و فلسفه فعالیت کرده و رد پای این علوم را می توان در رباعیاتش نیز دنبال کرد. جالب است بدانید این شاعر بزرگ در دوره خودش به عنوان ادیب و شاعر شناخته نشده و بسیاری از مردم روزگارش از اشعارش استقبال نکردند.
اشعار خیام درباره مرگ
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
***
این کوزه چو من عاشق زاری بودهست
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که بر گردن یاری بودهست
***
چون مرده شوم خاک مرا گم سازيد
احوال مــرا عبرت مــردم سازيد
خاک تن من به باده آغشته کنيد
وز کـالبدم خشت سر خم سازيد
***
خیام نه تنها در شرق بلکه در غرب نیز از شهرت زیادی برخوردار است و به همت ادوارد فیتز جرالد انگلیسی، اشعارش در دنیای غرب شناخته شده و زبانزد است.
ناگفته نماند در دوره معاصر آثار ادبی این شاعر توسط ادیبانی همچون صادق هدایت، احمد شاملو و محمد علی فروغی جمع آوری و تصحیح شده است.
در پردۀ اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانهها کوته نیست
***
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامدهست و روزی که گذشت
***
اشعار خیام درباره عشق
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزهها کنند از گل ما
***
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پُر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه