گزیده اشعار زیبای سلمان هراتی برای پروفایل

اشعار سلمان هراتی
اشعار سلمان هراتی

سلمان هراتی از شاعران صاحب نام و انقلابی معاصر بود که طی عمر کوتاهی که داشت توانست آثار و اشعار زیبایی از خود به یادگار بگذارد. در اشعار او مضامینی همچون غرب ستیزی، جنگ، انقلاب و باورهای دینی عمیق به خوبی نمایان است.

این شاعر محبوب در اوج جوانی و در حالی که تنها 27 سال سن داشت در یک حادثه رانندگی از دنیا رفت و در شهر تنکابن به خاک سپرده شد.

در ادامه گلچینی از بهترین اشعار سلمان هراتی گردآوری کرده ایم، با آپرنگ باشید.

…..***…..

اشعار کوتاه سلمان هراتی

دلی که شوق رهایی در اوست ای دل من
بدون واهمه از صد حصار می‌ گذرد

***

ای كاش مرا تا خدا وسعت دهند
تا نشان دهم
انسان یعنی
چهل سال آیینه‌ وار زیستن
من تصویرهایی دارم از سكوت كه در بیابانش
واژه ها لالند و كلمه ها كوچک

***

من دست های مهربانم را
به تو می بخشم
و در این بخشش
جز درک عشق گمشده ام
هیچ نمی خواهم

***

پدرم کارگر است
به مزرعه می آید
با آخرین ستاره
از آسمان صبح
و باز می گردد
با اولین ستاره
در آسمان شب
پدرم خورشید است

***

در خیابان کسانی هستند که به آدم نگرانی تعارف می‌ کنند
اما من که دغدغه خوشبختی‌ ام نیست
به شادی این خوشبخت‌ های کوچک می‌ خندم
پس می‌ آیم با زنبیل‌هایی از ترانه و آویشن
و مردانی را سلام می‌دهم
که تو را در تنفس خود دارند

***

جهان، قرآن مصور است
و آیه‌ ها در آن
به جای آن که بنشینند ایستاده‌اند

***

گفتمش بی تو چه می باید کرد
عکس رخساره ی ماهش را داد

گفتمش همدم شب هایم کو
تاری از زلف سیاهش را داد

وقت رفتن همه را می بوسید
به من از دور نگاهش را داد

یادگاری به همه داد و به من
انتظار سر راهش را داد

***

همچنین بخوانید : گزیده اشعار و غزلیات فاضل نظری برای پروفایل

باز پلک کوچه بالا می رود
چشمه ای از کوچه ما می رود

گفتمش آخر کجا؟ خندید و گفت:
می روم آنجا که دریا می رود

***

دنیا آتش کده موقتی است
تا من و تو
در آن بنشینیم
نه عبوس
که چون ققنوس
دوباره شدن را
و به امید دیداری در نا کجا
مرا این معنی
با غروب مانوس کرده است

***

شعر پیش از تو سلمان هراتی

پیش از تو آب، معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرات فردا شدن نداشت

بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زَهره دریا شدن نداشت

***

ای حلاوت بهشت در نگاه تو
تا که بشکفد بهار من
مثل آب
از کنار من عبور کن!

***

اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود
فرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است

چگونه سر کند این جا ترانه خود را
دلی که با تپش عشق او هماهنگ است؟

***

شعر مرگ سلمان هراتی

من هم می‌ میرم، اما نه مثل غلامعلی
که از درخت به زیر افتاد
پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند
و با غیظ ساق‌ های خشک را جویدند
چه کسی برای گاوها علوفه می‌ ریزد؟

همچنین بخوانید : گزیده اشعار زیبای حسین منزوی برای پروفایل