نظامی گنجوی از شاعران مشهور ایرانی است که آثار برجسته متعددی همچون لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت پیکر و مخزن الاسرار از او به یادگار مانده است.
نظامی از شعرایی همچون فردوسی تاثیر گرفته و سبک و سیاقش روی آثار شاعرانی همچون جامی و امیر خسرو دهلوی اثر گذاشته است.
در ادامه گلچینی از زیباترین اشعار نظامی گنجوی گردآوری کرده ایم، با آپرنگ باشید.
…..***…..
اشعار نظامی برای پروفایل
همه عالم تنست و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجلچون که ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشدزان ولایت که مهتران دارند
بهترین جای بهتران دارند
***
چو در نیم شب سر برارم ز خواب
تو را خوانم و ریزم از دیده آبو گر بامدادست راهم به توست
همه روز تا شب پناهم به توست
***
شعر نظامی گنجوی درباره خدا
آن چه تغیر نپذیرد تویی
وانکه نمردست و نمیرد تویی
***
خدا از عابدان آن را گزیند
که در راه خدا خود را نبیند
***
چو دانستی که معبودی ترا هست
بدار از جستجوی چون و چه دستزهر شمعی که جوئی روشنایی
به وحدانیتش یابی گواییگه از خاکی چو گل رنگی برآرد
گه از آبی چو ما نقشی نگارد
***
اشعار نظامی گنجوی لیلی و مجنون
بگفتا گر بخواهد هر چه داری
بگفت این از خدا خواهم به زاریبگفتا گر به سر یابیش خوشنود
بگفت از گردن این وام افکنم زود
***
نظامی از دانش خوبی درباره علوم زمان خود برخوردار بود و همین ویژگی در آثار به جای مانده از او به وضوح نمایان است. ناگفته نماند روز 21 اسفند در تقویم ایران به نام این شاعر بزرگوار نام گذاری شده است.
اشعار عاشقانه نظامی گنجوی
عشق تو ز دل نهادنی نیست
وین راز به کس گشادنی نیست
***
در عشق چه جای بیم تیغ است
تیغ از سر عاشقان دریغ استعاشق ز نهیب جان نترسد
جانان طلب از جهان نترسد
***
شعر کوتاه از نظامی
چو عمر از سی گذشت یا خود از بیست
نمی شاید دگر چون غافلان زیستنشاط عمر باشد تا چهل سال
چهل ساله فرو ریزد پر و بال
***
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو کن به گریبان خویشآینه روزی که بگیری به دست
خود شکن آن روز مشو خود پرست
***
چه خوش نازی است ناز خوب رویان
ز دیده رانده را در دیده جویان
***
دو بیتی های نظامی
کسی راست خرما ز نخل بلند
که بر نخل خرما رساند کمندبه بستان کسی راست گردن فراز
که بویی و رنگی دهد دلنواز
***
جهان افروز دلبندی چه دلبند
به خرمن ها گل و خروارها قندبه نازی قلب ترکستان دریده
به بوسی دخل خوزستان خریدهرخی چون تازه گل های دلاویز
گلاب از شرم آن گل ها عرق ریز
***
مرا تا دل بود دلبر تو باشی
ز جان بگذر که جانپرور تو باشیگر از بند تو خود جویم جدایی
ز بند دل کجا یابم رهایی
***
به هنگام سختی مشو ناامید
کز ابر سیه بارد آب سپیددر چارهسازی به خود در مبند
که بسیار تلخی بود سودمند