گزیده اشعار یغما گلرویی برای پروفایل

اشعار یغما گلرویی
اشعار یغما گلرویی

یغما گلرویی از شاعران مشهور معاصر است که به خصوص در میان نسل جوان طرفداران زیادی پیدا کرده و ترانه هایش مورد توجه آهنگسازان و خوانندگان مطرح ایرانی قرار گرفته است.

همچنین اشعار این شاعر معروف از جمله سروده های عاشقانه اش در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و بسیاری از کاربران از این اشعار به عنوان کپشن و استوری استفاده می کنند.

به همین بهانه ما نیز در ادامه گلچینی از زیباترین اشعار یغما گلرویی گردآوری کرده ایم، با آپرنگ باشید.

…..***…..

اشعار عاشقانه یغما گلرویی

یک روز
بلکه پنجاه سالِ دیگر
موهای نوه‌ ات را نوازش می‌ کنی
در ایوانِ پاییز
و به شعرهای شاعری می‌ اندیشی
که در جوانی‌ ات
عاشقِ تو بود
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم می‌ توانست
موهای سپیدت را
به نخستین برفِ زمستان تشبیه کند

***

از خانه بیرون بیا!
بگذار نیمکت‌ های آن پارک قدیمی
با یکدیگر به جنگ برخیزند
تا تو قهرمان شان را انتخاب کنی برای نشستن!
بگذار کودکان پشت چراغ قرمز‌ها
تمام اسفندهاشان را در آتش بریزند
از شوق آمدنت!

***

بهترین شعرهای یغما گلرویی

سربازِ برجک زندان
به دختری می اندیشد
که چشم در راه اوست
وَ دستانش بر مسلسل سنگین
عرق می کنند!

***

آرزو می کنم خنده ات
تنها به عادت مرسوم
عکس گرفتن نبوده باشد
و تو خندیده باشی
در آن لحظه از ته دل
چرا که خنده تو
جهان را زیبا می کند …

***

همچنین بخوانید : زیباترین اشعار فروغ فرخزاد

تماشایت می‌ کردم با چشمانی که
لهجه بوسه داشتند

***

خلخالی از بوسه می بستم به پایت
اگر اینجا بودی
و طعم تازه می گرفت زنده گی ام
با دو شاه بلوط چشمانت …

***

اشعار کوتاه یغما گلرویی

تو را دوست می دارم
به سان کودکی
که آغوش گشوده مادر را!
شمع بی شعله ای
که جرقه را!
نرگسی
که آینه بی زنگار چشمه را!
تو را دوست می دارم
به سان تندیس میدانی بزرگ
که نشستن گنجشک کوچکی را بر شانه اش
و محکومی
که سپیده ی انجام را!

***

تکه کاغذی لهیده
با سطرهایی شسته شده
در جیبِ پیراهنی
که از خشکشویی بازگشته است
شاید این همان شعری بود
که می توانست
سرنوشتِ من
تو
و جهان را عوض کند

***

آن قدر بی خیال از بازنگشتنت گفتی
که گمان کردم سر به سر این دل ‌ساده می‌ گذاری!
به خودم گفتم
این هم یکی از شوخی‌ های شاد کننده توست!
ولی آغاز آواز بغض گرفته من
در کوچه‌ های بی دارو درخت خاطره بود!

***

اگر این جا بودی
تقویم رومیزی‌ ام را دور می انداختم
و می گذاشتم ساعت دیواری به خواب رود
پس میزان می کردم زنده گی ام را با نفس های تو
و هیچ عزا و عید و جمعه ای تعطیل نمی کرد
علاقه مرا …

همچنین بخوانید : گزیده اشعار حسین پناهی