انشا درباره ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز برای نوجوانان

انشا درباره تو نیکی می کن و در دجله انداز
انشا درباره تو نیکی می کن و در دجله انداز

نیکوکاری از خصلت های خوبی است که باعث خشنودی خدا و خلق خدا می شود و در دین اسلام به آن توصیه فراوان شده است.

در ادامه دو انشای کوتاه درباره ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز برای نوجوانان آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای آموزنده درباره ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز

مقدمه: نیکوکاری و کمک به نیازمندان یکی از کارهای پسندیده ای است که به خصوص در دین اسلام به آن تاکید شده است اما آیا می دانید کمک کردن تنها زمانی باعث خشنودی پروردگار می شود که بی منت و بی چشم داشت انجام شود؟

بدنه: ضرب المثل معروفی است که می گوید “تو نیکی می کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز”. این مثل یکی از پر معناترین ضرب المثل هایی است که شنیده ام زیرا به یک خصوصیت اخلاقی فوق العاده نیکو یعنی کمک کردن بی منت به نیازمندان اشاره می کند.

این ضرب المثل به ما می گوید تا جایی که می توانیم به دیگران نیکی کنیم و سعی کنیم کمک ما بدون منت گذاشتن باشد، اصطلاح در دجله انداختن نیز به نداشتن چشم داشت و منت نگذاشتن اشاره می کند.

طبق این ضرب المثل خوبی های بی منت به خود ما بر می گردد و یک روز و یک جا که به شدت به کمک نیاز داریم خداوند عمل ما را به خودمان باز می گرداند و گره از کار ما باز می کند.

بله! هر چه کنیم به خود کنیم، خواه کار خیر باشد یا کار زشت و نا پسند و عمل ما همواره به سوی ما باز می گردد. پس چه بهتر که عمل درست و نیکو داشته باشیم تا در آینده آن چه به سوی ما بر می گردد فقط خیر و خوبی و نیکی باشد.

خداوند همواره شاهد اعمال و نیت های ما است و از هیچ چیز حتی به اندازه ذره ای غافل نمی ماند. به علاوه خداوند در قرآن کریم بارها گفته است که عمل ما به سوی خود ما باز می گردد و این مصداق کامل ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز می باشد.

نتیجه: اجداد ما به شدت به کارما و بازگشت عمل به سوی ما اعتقاد داشته اند و ضرب المثل های زیادی درباره آن نقل کرده اند که یکی از معروف ترین آن ها ضرب المثل “تو نیکی می کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز” می باشد.

انشای زیبا درباره تو نیکی می کن و در دجله انداز

پدرم یک داستان خیلی قشنگ درباره ضرب المثل تو نیکی می کن و در دجله انداز برایم تعریف کرده که من عاشق این داستان هستم و در دورهمی هایی که با دوستان یا اقوام خود داریم همیشه از پدرم می خواهم آن را دوباره برای ما تعریف کند.

این داستان ماجرای معلم جوانی است که در یک مدرسه کوچک در یکی از روستاهای دور افتاده تدریس می کرد. او آموزگاری دلسوز بود که هوای تک تک دانش آموزانش را داشت. یک روز یکی از دانش آموزانش که پسرکی بسیار فقیر بود با تاخیر به کلاس درس رسید.

معلم بعد از کلاس از پسرک علت تاخیرش را جویا شد و او گفت که پدرش از پشت بام افتاده و کمرش شکسته است. شکسته بند روستا نتوانسته برایش کاری کند و چون بسیار فقیر هستند نتوانستند پول لازم برای بردن پدرش به بیمارستان شهر را فراهم کنند، به همین دلیل پدر در خانه بستری است و پسرک کارهای او را انجام می دهد.

معلم از این مسئله بسیار ناراحت شد و پس از عیادت از پدر دانش آموز، با مشاهده وضعیت بیمار با هزینه خودش او را به بیمارستانی در شهر برده و مداوا کرد. او پس از آن نیز هرگز از خانواده پسرک پولی قبول نکرد.

سال ها گذشت و معلم جوان به پیرمردی سالخورده تبدیل شد که به بیماری نادر استخوان دچار بود. پزشکان از معالجه اش ناتوان بودند تا این که شنید در یکی از بیمارستان ها پزشکی حاذق که در زمینه بیماری او حرف اول را در کشور می زد مشغول به کار است.

او برای معالجه به بیمارستان مذکور رفت. پزشک مهربان و دلسوز پس از ویزیت او با دیدن چهره و نامش بسیار شوکه شد و درباره گذشته اش سوال کرد. آقای معلم متوجه شد آن پزشک حاذق همان پسرک فقیری است که روزی پدرش را به بیمارستان برده و درمان کرده بود.

پزشک تمام تلاشش را برای درمان معلم عزیزش کرد و در نهایت بیماری پیرمرد به مرور زمان به طور کامل درمان شد.

به نظرم این حکایت مصداق زیبایی بر ضرب المثل “تو نیکی می کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز” می باشد.