انشا درباره ضرب المثل دیگ به دیگ میگه روت سیاه برای نوجوانان

انشا درباره دیگ به دیگ میگه روت سیاه
انشا درباره دیگ به دیگ میگه روت سیاه

ضرب المثل های ایرانی دنیایی از نکات جالب و اخلاقی در دل شان نهفته دارند که تفکر در آن ها می تواند برای دانش آموزان بسیار آموزنده باشد. در این مقاله به سراغ ضرب المثل دیگ به دیگ میگه روت سیاه رفته ایم و دو انشای جالب درباره آن برای نوجوانان آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کوتاه درباره ضرب المثل دیگ به دیگه میگه روت سیاه

مقدمه: ضرب المثل دیگه به دیگ می گه روت سیاه یکی از ضرب المثل های معروف و عامیانه ایرانی است که به یکی از زشت ترین خصوصیات اخلاقی اشاره می کند و آن عیب جویی از دیگران است.

بدنه: بسیاری از ما با افرادی برخورد کرده ایم که از هر بهانه ای برای عیب جویی کردن از دیگران استفاده می کنند و بدتر این که عیبی که از دیگران می گویند در وجود خودشان نیز وجود دارد. ضرب المثل دیگ به دیگه می گه روت سیاه به همین مشکل اخلاقی اشاره می کند.

این ضرب المثل معروف از افرادی می گوید که با وجود داشتن یک عیب خاص یا اصطلاحا رو سیاه بودن خودشان مانند دیگ، به افراد دیگر برچسب زده و شروع به گفتن همان عیب آن ها می کنند و این واقعا زشت و خنده دار است.

چنین افرادی خودشان از عیب خودشان خبر ندارند یا خود را انسانی کامل و بی نقص می بینند اما وجود دیگران را سراسر عیب و نقص می دانند. جالب آن که وقتی چنین شخصی شروع به شمردن عیب هایی در دیگران می کند که خودش دارای آن عیب ها می باشد اطرافیان کاملا متوجه عیب های خود او شده و در دل به او می خندند.

نتیجه: هیچ کس بی عیب نیست و هیچ یک از ما حق نداریم به عیب جویی دیگران بپردازیم زیرا این کار بسیار ناپسند است و اصلا ممکن است خود ما نیز آن عیب را داشته باشیم اما از آن بی اطلاع باشیم.

انشای حواندنی درباره ضرب المثل دیگ به دیگ میگه روت سیاه

یک بار به منزل یکی از اقوام خود رفته بودیم. بعد از صرف شام در حالی که آقایان مشغول صحبت و خوش و بش کردن بودند به آشپزخانه رفتم تا به مادرم و خانم خانه در مرتب کردن آشپزخانه کمک کنم.

مشغول کمک کردن به آن ها بودم که شنیدم خانم خانه در مورد یک خانم دیگر که من او را نمی شناختم با مادرم صحبت می کرد. البته صحبت که نه، او به شدت در حال غیبت کردن بود و مادرم با توجه به عقاید مذهبی قوی که دارد سعی می کرد به شیوه ای مودبانه مانع غیب او شود اما خانم خانه اصلا متوجه نبود.

من لا به لای صحبت های او شنیدم که عیب های خانم دیگر را می شمرد و یکی از مهم ترین عیب هایی که روی آن تاکید داشت این بود که “او زن بسیار شلخته ای است و هر زمان به خانه اش رفتم همه جا به هم ریخته و شلوغ بود و این که او اصلا کدبانوگری بلد نیست” و غیره.

مادرم مدام سعی می کرد از خوبی های آن خانم که غایب بود بگوید اما خانم خانه به حرف هایش ادامه داد و سرانجام مادرم به بهانه ای من را از آشپزخانه بیرون برد تا دیگر شاهد عیب جویی های آن خانم نباشم.

حدود یک ماه از آن ماجرا گذشت. یک روز ناگهان تلفن منزل به صدا در آمد و آن خانم فامیل که چند وقت پیش مهمان آن ها بودیم از مادرم خواست برای کمک به انجام کار مهمی به منزلش برود. من نیز اصرار کردم که همراه مادرم بروم و با هم به راه افتادیم.

زمانی که وارد خانه آن خانم شدیم، او مادرم را به آشپزخانه برد و من تنها در اتاق نشیمن نشستم و اطرافم را تماشا کردم. راستش از وضع به هم ریخته منزل آن ها بسیار تعجب کرده بودم. ظرف های شب قبل هنوز روی میز بود، مقداری تخمه روی زمین ریخته بود. وسایل بازی کودک شان همه جا پراکنده بود و خلاصه همه چیز بسیار آشفته و شلوغ بود.

بعد از این که مادرم کارش تمام شد با هم به خانه برگشتیم. در راه به مادرم درباره شلوغی خانه آن ها گفتم و مادرم مثل همیشه به من تذکر داد که خوب نیست پشت سر دیگران این گونه صحبت کنم اما من به او گفتم که خود او مدتی قبل از عیب های خانم دیگری می گفت که به نظرش بسیار شلخته بود. به نظر می رسد خودش دست کمی از او ندارد.

خلاصه این که رفتار و صحبت های آن خانم من را به یاد ضرب المثل معروف “دیگ به دیگ میگه روت سیاه” انداخت و در دلم کلی به او خندیدم!