انشای کوتاه درباره روز جانباز برای کلاس چهارم و پنجم دبستان (به زبان کودکانه)

انشا درباره روز جانباز
انشا درباره روز جانباز

به مناسبت فرا رسیدن میلاد با سعادت حضرت عباس علیه السلام و روز جانباز، در ادامه دو انشای ساده درباره روز جانباز برای کودکان پایه چهارم و پنجم آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کودکانه در مورد روز جانباز برای کلاس چهارم

جانبازان مردان آزاده ای هستند که در راه دفاع از وطن در میدان جنگ حاضر شدند و با شجاعت و مردانه جنگیدند. آن ها تا پای جان مبارزه کردند، زخمی شدند، دست یا پای خود را از دست دادند و برخی دیگر چشم یا گوش خود را فدا کردند اما اجازه ندادند دشمن سرزمین آن ها را به اشغال خود در آورد.

ما مردم ایران که در امنیت کامل به سر می بریم، به مدرسه می رویم و تحصیل می کنیم، در خانه های خود زندگی می کنیم بدون آن که ترس از خراب شدن خانه ها روی سر خود داشته باشیم یا بترسیم که عزیزمان از خانه بیرون برود و دیگر هرگز به خانه برنگردد همه این آرامش را مدیون رشادت و فداکاری شهیدان و جانبازان هستیم.

آن ها در اوج جوانی و زمانی که می توانستند پشت میز درس در مدارس و دانشگاه ها بنشینند، درس و کار خود را رها کرده و به مناطق جنگی شتافتند در حالی که می دانستند ممکن است دیگر هرگز به خانه خود برنگردند اما تصمیم آن ها جدی بود و قرار بود در مقابل دشمن و رجزخوانی هایش بایستند و حتی یک وجب از خاک ایران را به آن ها ندهند.

من خیلی خوشحالم که روز میلاد حضرت ابوالفضل علیه السلام به نام روز جانباز در تقویم ثبت شده زیرا حضرت ابوالفضل الگوی کامل برای همه جانبازانی می باشند که در میادین جنگ عضوی از بدن خود را از دست داده و برخی از آن ها تا پایان عمر نابینا، ناشنوا یا معلول شده اند.

انشای عادی درباره روز جانباز برای کلاس پنجم

ما در میان اقوام خود یک جانباز داریم که در دوران دفاع مقدس به درجه جانبازی نائل شده است. پدرم می گوید او طی سال های جنگ بارها به جبهه رفته و در خط مقدم با دشمنان اسلام و انقلاب جنگیده است.

او با این که در آن زمان در اوایل جوانی اش بود اما بسیار شجاع و فداکار بود و هرگز اهمیتی نمی داد که ممکن است در یکی از دفعاتی که به جبهه می رود به شهادت برسد. او بارها مجروح و در بیمارستان بستری می شد اما هر بار بعد از درمان دوباره به جنگ بر می گشت تا به مبارزه ادامه دهد.

او که آرزوی شهادت داشت سرانجام در یکی از عملیات بسیار مهمی که حضور داشت از ناحیه نخاع آسیب دید و از آن به بعد برای همیشه روی ویلچر نشست زیرا نمی توانست پاهایش را حرکت دهد.

این جانباز عزیز مردی بسیار شوخ طبع و مهربان است و همیشه با ما بچه ها رفتار خوبی دارد. من هر بار که به منزل آن ها می رویم از او می خواهم تا درباره خاطرات جبهه برایم تعریف کند. او ترکش های زیادی در بدنش دارد و هنوز هم گاهی به خاطر عوارض جراحاتی که در جبهه برداشته گاهی در بیمارستان بستری می شود.

من هر سال در روز جانباز به دیدن او می روم و یک هدیه و گل برایش می برم تا بداند که من و هم سن و سالان من اگرچه در سال های جنگ نبوده ایم اما همیشه قدردان رشادت های جانبازان عزیزی که باعث شدند امروز در امنیت زندگی کنیم هستیم.

روز جانباز گرامی باد.