انشا درباره یکی از آفریده های ساکت خدا پایه ششم و هفتم (روان و زیبا)

انشا در مورد یکی از آفریده های ساکت خدا
انشا در مورد یکی از آفریده های ساکت خدا

خداوند موجودات جان دار و بی جان زیادی خلق کرده است که هر یک زیبایی خاص خود را داشته و در سکوت یا با صدا وظیفه خود را در این جهان مادی انجام می دهند.

در این مقاله قصد داریم درباره دو مخلوق ساکت خداوند صحبت کنیم و به همین بهانه دو انشای زیبا درباره یکی از آفریده های ساکت خدا برای دانش آموزان پایه ششم و هفتم آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کوتاه درباره یکی از آفریده های ساکت خدا برای پایه ششم

مقدمه: به افق های دوردست خیره می شوم و غرق تماشای کوهی که با قامت کشیده اش حتی از این فاصله دور به وضوح قابل دیدن است.تماشای کوه در سکوت چقدر لذت بخش است.

بدنه: کوه از آفریده های ساکت خداوند است که به عنوان نمادی از استحکام، پایداری و بلندبالایی شناخته شده است.

این آفریده خداوند از هزاران هزار سال پیش در سکوت محض و کاملا بی صدا محو تماشای اطرافش بوده و هر قله در دل سنگ ها و صخره هایش داستانی از تلاش، صبر و استقامت در برابر نا ملایمات طبیعت و زندگی نهفته دارد.

پیرامون کوه را جنگل ها و حیوانات گوناگون فرا گرفته اند، در دلش غارها و دره های عمیق متولد شده اند و بلندایش تا جایی است که سرش به آسمان ها می رسد. گویی با خدا حرف های زیادی دارد که اگرچه زمزمه های پچ پچ وارش را نمی توان با گوش سر شنید اما گاه در دل سکوت کوهستان می توان آن را احساس کرد.

من هر از گاه به کوهنوردی می روم و هر بار وقتی به دامنه های یک کوه می رسم احساس می کنم قلب زمین در اعماق دل کوه ها زنده است و ضربانش را در وجودم احساس می کنم. این جا جایی است که ترکیب قدرت و زیبایی یک سمفونی ابدی ایجاد کرده است.

نتیجه: کوه از نشانه های خداوند است که هر صعود از آن می تواند یادآور چالش ها و تلاش های ما در طول زندگی باشد و زمانی که در ارتفاعات بالای یک کوه هستیم، نگاه کردن به زیر پاهای خود، پیشرفت در زندگی و تسلیم نشدن با وجود همه موانع را در ذهن ما تداعی می کند.

انشای زیبا درباره یکی از آفریده های ساکت خدا برای پایه هفتم

درخت یکی از آفریده های بی صدای خداوند است که نقشی خاص و زیبا در هارمونی زیبای طبیعت دارد.

درخت حیاط خانه ما از آن درختان پیر است که سال های سال است چتر سایه اش را روی زمین انداخته و عمر زیادی را در این حیاط سپری کرده است. این درخت از زمین های اطرافش، پرندگانی که روی شاخه هایش نشسته اند، رفت و آمد آدم ها و بارش باران و برف درس های زندگی را آموخته و همچنان آرام و بی صدا به زندگی اش ادامه می دهد.

برگ های این درخت همچون یک پالت رنگ در فصل ها و زمان های مختلف سال رنگ متفاوتی به خود می گیرند و هر یک سرگذشتی تلخ و شیرین از لحظه جوانه زدن روی شاخه های درخت تا خشکیدن و سقوط بر روی زمین را تجربه می کنند.

هرگاه در سایه درخت حیاط مان می نشینم حس امنیت تمام وجودم را فرا می گیرد، نمی دانم چه رازی در تنه ستبر و شاخه های برافراشته این درخت نهفته است که گویا همچون دوستی وفادار بی آن که کلامی بگوید با من ارتباطی عمیق برقرار کرده است.

شاید باورتان نشود اما این آفریده بی صدای پروردگار بارها و در لحظات مختلف با من سخن گفته و هر از گاه پچ پچ هایش را می شنوم که درس های زندگی که خود آموخته به اعماق ذهن من فرو کرده و بارها و بارها تکرار می کند تا آن ها را آویزه گوش کنم.