انشا درباره ثروتمند و فقیر برای پایه هشتم تا دهم (جالب و خواندنی)

انشا در مورد فقیر و ثروتمند
انشا در مورد فقیر و ثروتمند

ثروت و فقر موضوعاتی مهم در طول تاریخ بشر بوده و هستند و بی شک همه افراد از همان دوران کودکی و نوجوانی با این مفاهیم و تاثیر برجسته آن ها روی زندگی خود و دیگران آشنا می شوند اما نکته مهم تر از آن، دیدگاهی است که نسبت به فقر و ثروت پیدا می کنند.

در ادامه دو انشای جالب درباره ثروتمند و فقیر برای دانش آموزان پایه هشتم، نهم و دهم آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کوتاه درباره ثروتمند و فقیر

وقتی صحبت از ثروتمند و فقیر می شود اولین چیزی که به ذهنم می رسد این است که منظور از ثروت کدام نوع ثروت است؟ آیا همیشه ثروت همان اندوخته های مالی است یا می توان آدم ها را بر اساس معیارهای دیگری جز پول به دو دسته ثروتمند و فقیر دسته بندی کرد؟

به عقیده من پول تنها یک بخش کوچک از ثروت واقعی محسوب می شود و بسیاری موارد دیگر است که می تواند نشانه ثروتمند بودن یا فقر آدم ها به حساب آید. مثلا یک دانشمند از نظر بار علمی غنی است، یک انسان خوش اخلاق و مردم دار دل مردم را به دست آورده و به نوعی ثروتمند محسوب می شود یا یک انسانی که در راه رضای خدا می کوشد به سبک خود ثروتمند است.

بدیهی است نقطه مقابل همه موارد بالا یعنی جهل، بد اخلاق بودن و بندگی نکردن خداوند هر یک به نوعی فقر می باشند.

چه بسا پولدارهایی که تنها از نظر مادی ثروتمند بوده و از بسیاری جهات دیگر در باتلاق فقر گرفتار هستند و چه بسا فقیرانی که شاید به نان شب محتاج باشند اما از بسیاری جهات ثروتمند محسوب شوند. بنابراین نمی توان دو واژه ثروتمند و فقیر را بدون در نظر گرفتن معیار مورد نظر با هم مقایسه کرد.

من شخصا دوست دارم از هر نظر آدم ثروتمندی باشم، فردی باشم که علاوه بر موفقیت های مالی در زمینه اجتماعی و معنوی و سلامتی رشد کرده و به عنوان یک فرد ثروتمند بتوانم زندگی بسیار عالی را تجربه کنم.

انشای زیبا درباره ثروتمند و فقیر

پول و ثروت یکی از موضوعاتی است که همه مردم دنیا برای رسیدن به آن تلاش می کنند و البته هر انسانی برای دستیابی به آن هدفی در ذهن دارد. برخی فقط دوست دارند به عنوان فردی پولدار شناخته شوند، برخی دیگر رفاه حاصل از پول را می خواهند، برخی نیز به قدری از فقر می ترسند که لاجرم سعی می کنند با درآمد بیشتر و بیشتر تا می توانند از فقر فاصله بگیرند.

به نظر من هیچ آدمی ذاتا از ثروت بدش نمی آید چون هیچ کس از این که خود و خانواده اش در رفاه باشند، بتواند به مردم نیازمند کمک کند و بتواند در پیشرفت جامعه اش همکاری داشته باشد بدش نمی آید اما سوال این است که چرا تنها گروهی از مردم ثروتمند می شوند و بسیاری از مردم طعم فقر و نداری را می چشند؟

من به این سوال بسیار فکر کرده ام و فکر می کنم این که انسان ها ذاتا از پول بدشان نیاید برای ثروتمند شدن کافی نیست بلکه در کنار آن در درجه اول تلاش و در درجه دوم نداشتن باورهای منفی درباره پول مورد نیاز است.

به عنوان مثال من دیده ام که بعضی آدم ها فکر می کنند هر کس پولدار باشد انسان بدی است، به دیگران بدی می کند یا این که پول آدم ها را برده خود می کند یا این که فکر می کنند برای پولدار شدن باید شانس زیادی داشته باشند.

این موارد و بسیاری باورهای بد باعث می شود برخی افراد هر چقدر هم تلاش کنند باز هم به نتیجه ای که می خواهند نرسند و در نهایت در فقر و فلاکت از دنیا می روند.

من از فقیر بودن خوشم نمی آید چون دوست ندارم دست نیاز به سوی کسی دراز کنم بلکه چیزی که واقعا دوست دارم این است که علاوه بر بی نیازی خودم از دیگران، دست آن ها را هم بگیرم تا بتوانند روی پاهای خود ایستاده و از هر دستی بی نیاز شوند.