انشا درباره زمستان در روستا برای کلاس چهارم و پنجم ابتدایی (قشنگ و کودکانه)

انشای زیبا درباره زمستان در روستا
انشای زیبا درباره زمستان در روستا

به بهانه فرا رسیدن فصل زمستان در ادامه دو انشای زیبا درباره زمستان در روستا به زبان کودکانه برای دانش آموزان کلاس چهارم و پنجم آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کودکانه درباره زمستان در روستا برای پایه چهارم

من در یک روستای خیلی قشنگ و آرام زندگی می کنم. روستای من در منطقه سردسیر است و زمستان های بسیار سرد و تابستان های خنک دارد، به همین دلیل معمولا افراد زیادی در فصل تابستان به روستا می آیند اما زمستان ها به دلیل بارش برف شدید، روستا بسیار خلوت به نظر می رسد.

اهالی روستا د خوب می دانند که قبل از فرا رسیدن فصل زمستان باید اقدامات ایمنی را برای خانه های خود انجام دهند تا در زمستان دچار مشکل نشوند. به عنوان مثال پشت بام ها حتما باید کاملا ایزوگام شده باشد، پشت پنجره ها را با پارچه های محکم و کلفت می پوشانند و وسایل کشاورزی که در حیاط خانه ها است باید به داخل انباری ها برده شود.

اولین برف زمستانی در روستای من معمولا در اواسط پاییز می بارد و تا قبل از فرا رسیدن زمستان ما چندین بار شاهد بارش برف هستیم. بعد از شب یلدا معمولا بارش های برف شدیدتر و طولانی تر می شود به طوری که گاهی حدود دو متر برف در حیاط خانه ما جمع می شود و من و پدرم باید با پارو برف ها را در گوشه ای جمع کنیم تا بتوانیم به بیرون از خانه برویم.

فصل زمستان در روستای من سختی های زیادی برای بزرگترها دارد اما در کنار سختی ها، پوشیده شدن زمین و درختان و پشت بام خانه ها با برف، صحنه بسیار قشنگی درست می کند و ما بچه ها معمولا از برف بازی کردن و تعطیل شدن مدرسه خوشحال می شویم.

انشای ساده درباره زمستان در روستا برای پایه پنجم

من در یک شهر بزرگ زندگی می کنم و تا به حال در فصل زمستان در روستا نبوده ام اما می توانم تصور کنم روستای مادربزرگم در فصل زمستان چه شکلی می شود زیرا مادرم شب های زمستان درباره دوران کودکی اش در روستا برای من قصه های زیادی می گوید.

مادرم می گوید در زمان قدیم در روستای آن ها برف زیادی می باریده است که مشکلات زیادی برای آن ها به همراه داشته است. یکی از بزرگ ترین مشکلات برای مادرم و بچه های هم سن و سال او طی کردن جاده پوشیده از برف از خانه تا مدرسه بوده که بسیار دشوار بوده است به خاطر همین معمولا مدرسه با بارش برف تعطیل می شده است.

مادرم از خوبی های زمستان در روستا هم قصه های زیادی می گوید. مثلا این که شب های زمستان همسایه ها به خانه هم می رفتند و همه دور کرسی می نشستند و در حالی که انار و تخمه می خوردند با هم کلی حرف می زدند.

علاوه بر این روستا در روزهای برفی منظره بسیار زیبایی دارد. همه درختان گویا لباس سفید به تن می کردند و رودخانه نزدیک خانه شان کاملا یخ می زده است. همچنین یک سراشیبی نزدیک خانه شان بوده که سرسره بازی روی آن در زمستان بسیار خوش می گذشته است.

مادرم می گوید در فصل زمستان همیشه به همراه مادربزرگم به اطراف روستا می رفتند و برای حیواناتی که در آن نزدیکی زندگی می کردند غذا می بردند تا در فصل زمستان گرسنه نمانند و بتوانند روزهای سخت را راحت تر بگذرانند.