انشای کوتاه درباره ضرب المثل شتر دیدی ندیدی برای نوجوانان

انشا درباره شتر دیدی ندیدی
انشا درباره شتر دیدی ندیدی

ضرب المثل های فارسی دنیایی از پندها و حکمت هایی هستند که نکات ظریف اما عمیقی را به ما انتقال می دهند که باید در مفهوم آن ها بسیار دقت کرد. در این مقاله به سراغ ضرب المثل شتر دیدی، ندیدی رفته ایم و دو انشای کوتاه درباره آن آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای آموزنده درباره ضرب المثل شتر دیدی، ندیدی

مقدمه: نگه داشتن راز دیگران و بازگو نکردن آن نزد کسی می تواند خصوصیت اخلاقی مثبت تلقی شود اما نمی توان گفت در همه شرایط باید رازدار بود زیرا ممکن است شرایطی پیش بیاید که رازداری باعث آسیب افراد بی گناه شود که در این صورت حفظ راز دیگران اصلا توصیه نمی شود.

بدنه: ضرب المثل معروف شتر دیدی، ندیدی از مثل های بسیار کاربردی درباره رازداری یا گاه پنهان کاری است و زمانی که افراد این جمله را به زبان می آورند منظورشان این است که طرف مقابل باید آن چه دیده یا شنیده با کسی در میان نگذارد و اصطلاحا رازدار باشد.

در این ضرب المثل منظور از شتر همان اتفاق یا رازی است که باید پنهان بماند، رازی که شاید بر حسب تصادف آن را دیده یا شنیده ایم و از ما خواسته می شود که به هر دلیل از جمله حفظ آبرو، جلوگیری از صدمه یا غیره آن را برملا نکنیم.

نکته جالب درباره این مثل آن است که بر خلاف بسیاری از ضرب المثل های دیگر پیام اخلاقی به ما نمی دهد بلکه فردی که آن را بیان می کند از ما می خواهد رازدار باشیم و رازداری گاهی خوب و گاهی بد است.

رازداری خوب است اگر مثلا پای آبروی کسی در میان باشد و با برملا شدن آن راز آبرویش برود اما اگر شاهد یک کار بد مانند دزدی به هر شکل یا هر گونه پنهان کاری باشیم که چه از نظر عرف و چه از نظر شرع باید برملا شود هرگز نباید خاموش بمانیم، حتی اگر به خاطر سکوت سودی عاید ما شود یا مورد تهدید قرار بگیریم.

نتیجه: ضرب المثل شتر دیدی، ندیدی ما را به سکوت و برملا نکردن راز یا سخن یا یک اتفاق خاص دعوت می کند که در برخی شرایط می تواند کار درست و در برخی شرایط می تواند کار نادرستی باشد.

انشای پندآموز درباره ضرب المثل شتر دیدی، ندیدی

چندین سال پیش پدرم در یک شرکت بزرگ مشغول به کار بود که این شرکت یک مدیر عامل اصلی و چندین واحد داشت و هر واحد زیر نظر یک مدیر اجرایی اداره می شد.

پدرم مدتی بود به چند تن از کارکنان شرکت که اتفاقا جزو آشنایان خانوادگی او بودند مشکوک شده بود و احساس می کرد به صورت مخفیانه کاری در شرکت انجام می دهند که باعث اختلاف در حساب ها شده و در نهایت می توانست ضرر زیادی به شرکت وارد کند.

پدرم ابتدا به این مسئله توجه چندانی نکرد اما مدتی بعد در حال انجام کار روتین خود و به صورت اتفاقی متوجه شد در گزارش های یکی از کارمندان شرکت اختلافاتی وجود دارد. او که از موضوع کلی بی خبر بود نزد مدیر اجرایی واحد خود رفته و مسئله را گزارش داد زیرا عدم توجه به آن می توانست خسران زیادی به بار بیاورد.

پدرم اطلاع نداشت که مدیر اجرایی نه تنها از موضوع با خبر بود بلکه خود دستور انجام آن را داده بود. مدیر اجرایی بعد از گزارش پدرم یک روز او را به دفترش فرا خوانده و سعی کرد با مهربانی و توجیه کردن مسئله، کاری کند که پدرم بی خیال آن شود.

با این حال پدرم که از دست داشتن مدیر اجرایی در این تخلف شوکه می شود اصرار می کند که نباید این مسئله پنهان بماند و مدیر اجرایی در نهایت با تهدید به پدرم می گوید که “شتر دیدی ندیدی” و تهدید می کند که اگر موضوع را دنبال کند سرانجام بدی در انتظارش خواهد بود.

پدرم در دو راهی بدی قرار می گیرد اما چون انسان با وجدانی می باشد سرانجام طی یک گزارش، مسئله را به مدیر کل اطلاع می دهد و خوشبختانه تهدیدهای مدیر اجرایی هیچ خطری برای پدرم ایجاد نکرده و او و گروهش از شرکت اخراج می شوند.