انشا درباره برف برای پایه ششم و هفتم (زیبا، کوتاه و ادبی)

انشای کوتاه و زیبا درباره برف
انشای کوتاه و زیبا درباره برف

به بهانه فرا رسیدن فصل زمستان، فصل برف و سرما و آدم برفی، در ادامه دو انشای زیبا درباره برف برای دانش آموزان پایه ششم و هفتم آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کوتاه درباره برف برای کلاس ششم

از دیروز عصر بارش برف شروع شده و هنوز که هنوز است آسمان پر است از برف های منتظر باریدن و زمین، تشنه است برای در آغوش کشیدن هر دانه برفی که خواهد رسید.

بارش برف شبانه چه صحنه دل انگیزی ایجاد می کند و چه سکوت و چه حال و هوای قشنگی دارد که آدم دوست دارد ساعت ها پشت پنجره اتاقش بنشیند و این صحنه را تماشا کند. آری! برف یکی از زیباترین نعمت های خداوند است که برکت و زیبایی را به زمین و طبیعت هدیه می کند.

چه روزهای برفی که کودکان با بازی در میان برف ها و درست کردن آدم برفی شاد و خوشحال جست و خیز کرده اند و بزرگترها شال و کلاه کرده به هوای یک پیاده روی زمستانی قدم به یک جاده برفی گذاشته اند.

بی شک برف معجزه می کند و کودک درون همه آدم ها حتی خسته ترین آن ها را به ذوق می آورد. به همین دلیل است که در روزهای برفی، بزرگسالان نیز همچون کودکان سر از پا نمی شناسند و گاه گوشه یک پارک مشغول درست کردن یک آدم برفی می شوند.

وقتی به آدم های اطرافم نگاه می کنم متوجه می شوم چقدر همه ما به کودک شدن نیاز داریم. نیاز داریم که ساعت هایی از روز را بی خیال همه محدودیت هایی که بزرگسال بودن به پای ما بسته است شویم و آزادانه با هر بهانه ای از ته دل بخندیم و برف این بهانه را به ما می دهد.

به امید آن که زمستان پر برفی داشته باشیم و از بارش های پر برکت زمستانی بی نصیب نمانیم.

انشای زیبا درباره برف برای کلاس هفتم

آرام آرام هوا سردتر می شود، زمین لباس زمستانی اش را به تن می کند و آسمان آماده فرستادن بسته های برفی اش به زمین می گردد.

این روزها که می گذرد همه ما چشم به آسمان و حال و هوایش دوخته ایم و گوش مان را تیز کرده ایم تا هواشناسی از آمدن یک توده هوای سرد و برفی خبر دهد. زمستان است دیگر! باید با برف و سرمای خود نمایشی شگفت انگیز به راه بیندازد و دل همه ما را با بارش برف خرسند و شادمان سازد.

خدا می داند چقدر منتظر  این روزها بوده ام تا به محض بارش اولین دانه های برف، شال و کلاه کرده و قدم به خیابان بگذارم. سرم را به سمت آسمان بلند کنم و اجازه دهم دانه های برف صورتم را با زمین تشنه اشتباه بگیرند، روی پوستم بنشینند و من را سرد و زیبا نوازش کنند.

چقدر منتظر بوده ام تا در یک شب تاریک که همه جا را سکوت فرا گرفته است، کاملا اتفاقی از پنجره اتاقم به بیرون نگاه کنم و از دیدن دانه های سفید برف که در دل تاریکی همچون ستارگانی زیبا می درخشند به وجد بیایم و با یک دنیا حس خوب به خواب بروم تا صبح فردا از دیدن سپیدپوش شدن زمین و زمان شگفت زده شوم.

زمستان آمده و ما را به جشن برف و سرما دعوت کرده است. به امید آن که پروردگار جهان ما را از نعمت بارش برف بهره مند کرده و به دعای زمین خشک و ما منتظران را مستجاب کند تا روزهای برفی و شادی در پیش رو داشته باشیم.