انشا درباره جانشین سازی سنگ با مقدمه و نتیجه برای کلاس هفتم

انشا درباره جانشین سازی سنگ
انشا درباره جانشین سازی سنگ

یکی از تمرینات عالی برای انشا نویسی و تقویت قوه تخیل کودکان و نوجوان استفاده از شیوه جانشین سازی در درس نگارش است که از دانش آموز خواسته می شود خود را به جای یک عنصر خاص گذاشته و از زبان آن بنویسد.

در ادامه یک انشای جالب درباره جانشین سازی سنگ برای دانش آموزان پایه هفتم آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشا درباره جانشین سازی سنگ کلاس هفتم

مقدمه: می گویند سنگ سفت و سخت و بی احساس است و هر آدم بی احساسی را به سنگ تشبیه می کنند اما هیچ کس از دل یک سنگ خبر ندارد.

بدنه: من یک سنگ هستم، سنگی که سال های سال است کنار یک رودخانه پر تلاطم جا خوش کرده ام و هیچ چیز نتوانسته من را از جایم تکان دهد. دقیقا یادم نیست چه زمانی و چگونه به اینجا رسیدم فقط می دانم زمانی که خیلی کوچک تر بودم در دستان آب به این سو و آن سو می رفتم اما یک روز لا به لای گل ها گیر کردم و آب هر چه تلاش کرد نتوانست من را از آن جا خارج کند.

مدت ها در کف رودخانه همنشین گل ها و جلبک ها بودم تا این که به مرور حجم آب رودخانه کمتر و کمتر شد به طوری که من دیگر نه در کف رودخانه بلکه در کناره آن که دیگر دست هیچ آبی به آن نمی رسید قرار گرفتم. از دوست دیرینه ام آب جدا شدم اما کمی آن سوتر برای همیشه جایم را تثبیت کرده و محکم تر از قبل به سنگ های اطرافم چسبیدم.

راستش را بخواهید با این سن و سال، خودم هم دیگر حوصله ماجراجویی در دل آب و رفتن به جاهای دیگر را نداشتم.

طی این همه سال طلوع و غروب های زیادی را تماشا کرده ام و باور کنید یا نه از دیدن آن ها بسیار لذت برده ام. در همه سال ها حیوانات زیادی پای خود را روی من گذاشته اند تا بتوانند راحت تر از رودخانه آب بنوشند.

از درزهای عمیقی که درونم وجود دارد جوانه های زیادی سر بلند کرده اند و با تلاش و تقلا در دل من راهی برای شکفتن پیدا کرده اند و من بدون هیچ حرف و سخنی، تنها تلاش آن ها را تحسین و بدون آن که متوجه شوند به آن ها کمک کرده ام.

در تمام این سال ها انسان های زیادی از من به عنوان یک تکیه گاه برای پاهای خود استفاده کرده اند تا در رودخانه ماهیگیری کنند، لباس بشویند یا ظرف آب خود را پر کنند و من فقط نظاره گر همه این اتفاقات بوده ام. بی آن که چیزی بگویم تکیه گاه محکمی بوده ام و بی آن که حرفی بزنم کمک شان کرده ام.

من یک سنگ هستم که تا ابد در سکوت زندگی خواهم کرد اما این سکوت و هیچ نگفتن نشانی از سنگدل بودن و احساس نداشتن نیست بلکه من در سکوت و آرامش آفریده شده ام، سکوتی که باعث می شود صدای جهان آفرینش را با تمام وجودم بشنوم و به فریادها و زمزمه ها و سخن هایش گوش فرا دهم.

من یک سنگ هستم اما حافظه ام پر از اتفاقاتی است که طی قرن های پی در پی رخ داده اند و قلبم پر از حرف های نگفته ای است که هرگز به زبان نخواهم آورد. سکوتم را، سختی ام را، یک جا نشستنم را به پای بی تفاوتی و سنگدل بودنم نگذار که من از آدم های سنگدل بیزارم.

نتیجه: من یک سنگ هستم، فرقی نمی کند کنار یک رودخانه باشم یا در اعماق یک دریا یا در دل یک جنگل یا یکی از عناصر یک برج بلند. در هر جا و موقعیتی که باشم یک سنگ هستم و پر از حرف هایی که عمر کوتاه آدم ها فرصت شنیدنش را به آن ها نمی دهد اما خلاصه بگویم هرگز سنگ بودن را با سنگدل بودن اشتباه نگیرید.