انشای خواندنی درباره صحنه ورود یک موش به خانه برای نگارش پایه هشتم

انشای زیبا صحنه ورود موش به خانه
انشای زیبا صحنه ورود موش به خانه

تقریبا همه ما تجربه ورود موش به خانه و ماجراهای بعد از آن را داشته ایم. این اتفاق معمولا دل خانم های کدبانوی خانه را می لرزاند و تا زمانی که موش از خانه خارج یا شکار نشود دل آن ها آرام نخواهد گرفت.

با توجه به ترس از موش که اکثر افراد به خصوص خانم ها به آن دچار هستند، صحنه ورود موش به خانه می تواند اتفاقی بسیار جالب و مهیج به نظر برسد و ما در ادامه یک انشای جالب درباره صحنه ورود موش به خانه برای نگارش پایه هشتم آماده کرده ایم، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای خواندنی صحنه ورود موش به خانه برای کلاس هشتم

موش از آن جانوران با مزه و البته فوق العاده بازیگوشی است که به خانه پر از خوراکی آدم ها علاقه خاصی دارد و از این که مدام از سوراخی به سوراخ دیگر سرک بکشد لذت می برد. طفلک نیت بدی هم ندارد و همه این بازیگوشی هایش از سر کنجکاوی و البته شکمی از عزا درآوردن است.

این ها را گفتم تا ماجرای وارد شدن موش به خانه مان را که از آن ماجراهای هیجان انگیز و پر جیغ و داد بود برای شما تعریف کنم. روزی روزگاری موش کوچکی که دم خیلی بلندی داشت در مسیر شیطنت هایش به کوچه بن بستی رسید، تا ته کوچه رفت و ناگهان هوس کرد وارد آخرین خانه آن بن بست، یعنی خانه ما، شود!

اشتباهش این بود که به جای شب، روز را برای تصرف خانه انتخاب کرده و بی گدار به آب زده بود. چشم تان روز بد نبیند، در آن لحظه مادرم مشغول جارو کردن راهروی خانه بود و گوشه درب باز مانده بود که ناگهان همه ما با صدای مهیب جیغ مادرم و به دنبال آن پرت شدن دسته جارو برقی از جا پریدیم.

به سمت مادرم دویدم، چهره مضطربش خبر از اتفاقی بد می داد اما هر چه اطراف را جستجو کردم علت آن را پیدا نکردم. چند لحظه ای طول کشید تا مادرم که زبانش بند آمده بود توانست اسم موش را بر زبان بیاورد و با شنیدن این کلمه، یک جیغ کش دار دیگر به هوا بلند شد، این بار خواهرم از جا پریده و پا به فرار گذاشته بود!

شروع به جستجو کردن و اطراف را خوب می پاییدم که ناگهان دم دراز موش نمایان شد. در این لحظه کم مانده بود جیغ خودم به هوا برود که یادم افتاد در آن لحظه تنها مرد خانه من هستم! به خودم آمدم و جاروی دستی را برداشتم، به مادرم گفتم درب خانه را کامل باز بگذارد و از خواهرم خواستم درب های دیگر را ببندد تا موش راه گریزی نداشته باشد.

کار موش گیری را شروع کردم و حدود یک ساعتی ماجرای موش بدو، من بدو و هر از گاه جیغ هایی که به هوا می رفت ادامه داشت تا این که در یک لحظه جادویی که موش قصد عبور از یک سوراخ کوچک در کابینت را داشت نتوانست به طور کامل عبور کند و در سوراخ گیر افتاد.

من هم از فرصت استفاده کرده، یک نایلون را در قسمتی که سر موش بود قرار داده و با جارو از سمت دیگر سوراخ موش را هل دادم تا توانست از سوراخ بیرون آمده و مستقیم داخل نایلون برود. به سرعت سر نایلون را محکم کردم و موش را که به شدت تقلا می کرد به جایی بسیار دور از خانه بردم و آزاد کردم.

خدا را شکر که کار موش گیری یک ساعت بیشتر طول نکشید. به قول مادرم موش هایی که به راه های مخفی خانه ای آشنا نشده اند راحت تر به دام می افتند و اگر پروسه موش گیری طولانی شود مطمئنا شکار موش خیلی دشوارتر خواهد شد.

بسیاری از آدم ها با مشاهده موش در خانه خود، اولین و سریع ترین راه حل را انتخاب کرده و از تله موش یا چسب موش برای گیر انداختن این موجود کوچک استفاده می کنند اما من با این کارها به شدت مخالف هستم، زیرا صحنه گیر کردن یک موش روی چسب موش صحنه بسیار دردناکی است و من همه تلاشم را کردم که کار به آن جا نکشد.