انشا درباره ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند برای نوجوانان

انشا درباره جوجه را آخر پاییز می شمارند
انشا درباره جوجه را آخر پاییز می شمارند

دنیای ضرب المثل ها پر از مَثَل های رنگارنگ با معنای و مفاهیم عمیق است که مطالعه و فکر کردن درباره هر یک از آن ها می تواند تاثیر به سزایی روی رفتار و انتخاب های روزمره ما داشته باشد. چه خوب است با موضوعات انشای مربوط به ضرب المثل ها، دانش آموزان را نیز به تفکر و تعمق بیشتر روی آن ها تشویق کنیم.

در ادامه دو انشای جالب درباره ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند برای نوجوانان آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کوتاه درباره جوجه را آخر پاییز می شمارند

جوجه را آخر پاییز می شمارند یک ضرب المثل بسیار پر کابرد است که بسیاری از ما از آن استفاده کرده ایم یا از بزرگترهای خود شنیده ایم. این ضرب المثل برای زمانی به کار می رود که یک نفر در شروع کار و زمانی که هنوز خیلی چیزها مشخص نیست درباره پایان کار صحبت کرده و نتیجه اش را پیش بینی کند.

در این گونه شرایط ممکن است یک نفر دیگر که احساس می کند این شخص زیادی خوش خیال است یا قضاوت زود هنگام می کند به او بگوید که “حالا صبر کن! جوجه رو آخر پاییز می شمارن”.

این ضرب المثل درست شده تا به ما بگوید نباید از ابتدای کار مدام به نتیجه فکر کرده یا درباره آن صحبت کنیم زیرا ممکن است در طول کار اتفاقات مختلف و حتی غیر منتظره ای رخ دهد که نتیجه را تغییر دهد. به علاوه این ضرب المثل به صورت غیر مستقیم ما را از عجول بودن برحذر می دارد.

اما چرا جوجه را آخر پاییز می شمارند؟ چون تعداد جوجه هایی که در آغاز بهار به دنیا می آیند شاید در ابتدا زیاد باشد و صاحب جوجه کشی اگر بی تجربه باشد از این موضوع خیلی خوشحال شود و کلی برای سودی که خواهد داشت برنامه ریزی کند اما غافل از این که بسیاری از جوجه ها ممکن است تا آخر پاییز به دلایل مختلف از بین بروند و در آخر تعداد خیلی کمتر از چیزی که او فکر می کند عایدش شود.

با همه این ها به نظرم این ضرب المثل با خوش بین بودن مغایرت ندارد و فقط به ما می گوید که منطقی به شرایط نگاه کنیم و بدانیم که همیشه ممکن است اتفاقی رخ دهد که برنامه ما را عوض کند، در این شرایط اگر از قبل آمادگی اش را داشته باشیم احتمال ضرر کردن بسیار کمتر خواهد بود.

انشای داستانی درباره جوجه را آخر پاییز می شمارند

حتما برای شما هم پیش آمده که با شروع یک کار و به محض این که توانایی خودتان را در انجام آن می بینید خوشحال شده و شروع به تعریف از خودتان بکنید اما اگر یک آدم تیزبین کنارتان باشد حتما با دیدن غرور شما و افتخاری که به خودتان می کنید به شما خواهد گفت “عجله نکن! جوجه رو آخر پاییز می شمارن!”.

یک بار که پای حرف های پدرم نشسته بودم برایم ماجرایی از خودش تعریف کرد که می خواهم آن را با شما در میان بگذارم تا درس عبرت شود! او می گفت زمانی که هم سن و سال ما بوده در طول تابستان هم کلاسی هایش مدام درباره سخت بودن درس ریاضی سال بعد می گفتند اما او معتقد بود سال بعد را مثل همه سال های گذشته با بهترین نمرات خواهد گذراند، نا سلامتی همه از ریاضی او تعریف می کردند!

سال جدید شروع شد و بر خلاف بقیه بچه ها، پدرم با کسب اولین نمره عالی در این درس غرور وجودش را گرفت و هر چقدر بچه ها بیشتر از او تعریف می کردند او بیشتر باد می کرد اما پدربزرگم که مرد بسیار نکته سنجی بود با دیدن این همه غرور به پدرم هشدار داده بود که “جوجه را آخر پاییز می شمارن!”.

کم کم به امتحانات نوبت اول نزدیک می شدند و پدرم که از نمره ریاضی خود مطمئن بود یک سوم مطالب امتحان را برای شب امتحان گذاشت اما از بخت بد، او از حدود سه روز قبل از امتحان ریاضی به شدت سرما خورد و مادربزرگم با هیچ ترفند خانگی نتوانست حالش را خوب کند.

سرانجام او با حال بد به جلسه امتحان رفت. به قول خودش نه تنها مطالبی را که نخوانده بود جواب نداد بلکه مطالبی را که کاملا بلد بود یا جا به جا نوشت یا کلا فرمول ها را فراموش کرده بود. خلاصه پدرم در درس ریاضی آن نوبت نمره بسیار بدی دریافت کرد و در میان هم کلاسی هایش انگشت نما شد.

او تازه آن روز فهمید که جوجه را آخر پاییز می شمارند یعنی چه!!!