انشا درباره غروب خورشید برای پایه هشتم و نهم (توصیفی و ادبی)

انشا درباره غروب خورشید
انشا درباره غروب خورشید

نوشتن درباره طلوع و غروب خورشید می تواند تجربه ای زیبا و شگفت انگیز باشد و ما در ادامه دو انشای قشنگ درباره غروب خورشید برای دانش آموزان پایه هشتم و نهم آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کوتاه درباره غروب خورشید برای کلاس هشتم

مقدمه: غروب خورشید از زیباترین پدیده های طبیعت است که دنیایی از زیبایی و هنر و عشق را در خود جای داده است، زیبایی که از زیبایی خالق خود خبر می دهد و چشمان را در حیرت و شگفتی غرق می سازد.

بدنه: هر چقدر طلوع خورشید دست نیافتنی به نظر می رسد و افراد کمتری می توانند قبل از خورشید از خواب بیدار شده و نظاره گر زیبایی لحظه طلوع باشند اما غروب خورشید را هر روز می توان تماشا کرد و در زیبایی بی حد و کرانش غرق شد.

آسمان در لحظه غروب خورشید به یک بوم نقاشی تبدیل می شود که نقاش آن ترکیبی از رنگ های زرد، آبی، بنفش، قرمز و نارنجی را در هم آمیخته و اثری بی نهایت دوست داشتنی و رویایی روی این بوم به تصویر کشیده است. اثری که تنها می تواند هنر دستان قدرتمند هنرمندی به بزرگی خالق جهانیان باشد و بس!

من بارها در شرایط و مکان های مختلف غروب خورشید را تماشا کرده ام و در این لحظه با شکوه سعی کرده ام دست از هر کار دیگری بردارم و فقط چشم شوم تا از پشت یک پنجره کوچک یا از فراز یک برج بلند یا روی پشت بام خانه مان یا حتی در تاکسی زمانی که از جاده ای خلوت عبور می کند بتوانم این صحنه زیبا را در حافظه ام ثبت کنم.

به نظر می رسد غروب خورشید هر چقدر زیباتر باشد نوید بخش شبی پر آرامش تر خواهد بود، شبی که آسمانش مهتابی و ستارگانش پرنورتر از همیشه می درخشند. شبی که می توان با معبود خلوتی عمیق تر از همیشه داشت و در رویایی زیباتر از همیشه فرو رفت.

نتیجه: من عاشق غروب خورشید هستم و می دانم خداوندی که چنین صحنه ای را در لحظه غروب خورشید می آفریند قادر مطلقی است که زندگی من و همه عزیزانم و همه موجودات کره زمین و تمامی کیهان در دستان پر قدرت او می باشد و با در مقابل بزرگی اش سر به سجده فرو برد.

انشای ادبی درباره غروب خورشید برای کلاس نهم

روز به پایان خود نزدیک می شود، خورشید در افق فرو می رود و آسمان خود را برای ظلمتی طولانی آماده می سازد اما درست بین روشنی و تاریکی و قبل از آن که یک شب دیگر بر روز چیره شود، آسمان و خورشید دست به دست هم داده و نمایشی زیبا و با شکوه به راه می اندازند.

نمایشی به نام غروب که چه در کنار دریا به آن چشم بدوزی یا بر فراز برجی بلند به آن خیره شوی یا در جاده ای بی انتها به سمت آن پیش بروی در هر حالت زیبا است و احساسی توام با غرور از داشتن پروردگاری هنرمند را در دل هر بیننده ای ایجاد می کند.

غروب آفتاب با آن تلفیق رنگ و سبک سایه و روشنش که گویی نقاش آن با قلم مویی جادویی طرحش را بر روی بوم آسمان کشیده است بسیار تماشایی است و آمدن شب را نوید می دهد. شبی که می تواند در سکوت محض غرق باشد یا در نور ستارگانش به تماشای مهتاب بنشینی.

من عاشق پدیده های طبیعی همچون طلوع و غروب خورشید هستم و خوب می دانم که این زیبایی تنها بخشی از هدف خلقت آن ها می باشد و بخش دیگر که صد البته مهم تر است پیام و رسالتی است که در عمق این طلوع ها و غروب ها نهفته است.

چقدر خوب است با هر غروب کمی بیشتر فکر کرده، کمی بیشتر به خود بیاییم و کمی بیشتر با خالق خود خلوت کنیم و بدانیم که یک روز طلوعی خواهد آمد که غروبش را نخواهیم دید و یکی از همین غروب ها آخرین غروبی خواهد بود که چشمان ما قادر به دیدنش خواهد بود.

طلوع و غروب های خورشید بهانه اند، طلوع و غروب عمر را دریاب …