انشا درباره کتاب های خاک گرفته چه می گویند برای پایه ششم و هفتم (قشنگ و خواندنی)

انشا درباره کتاب های خاک گرفته چه می گویند
انشا درباره کتاب های خاک گرفته چه می گویند

یکی از موضوعات جالب برای انشانویسی، موضوع کتاب های خاک گرفته است که بی شک دانش آموزان را به تفکر بیشتر درباره کتاب خوانی تشویق کرده و صد البته توانایی نگارش آن ها را تقویت می سازد.

به همین بهانه در ادامه دو انشای زیبا درباره کتاب های خاک گرفته چه می گویند برای دانش آموزان پایه ششم و هفتم آماده کرده ایم که امیدواریم الهام بخش شما عزیزان باشد، با آپرنگ باشید.

…..***…..

انشای کوتاه درباره کتاب های خاک گرفته چه می گویند

کتاب های خاک گرفته مظلوم ترین کتاب های دنیا هستند، کتاب هایی که ظاهرشان با گذر زمان با انبوهی از غبار و خاک و شاید تار عنکبوت پوشیده شده است و همه جا را تیره و تار می بینند اما در دل خود یک دنیا حرف دارند. حرف هایی که از دل افکار و احساساتی که در ذهن نویسنده شان به رشته های کلمات درآمده و در نهایت در صفحه به صفحه کتاب به یادگار نشسته اند.

کتاب های خاک گرفته با ما حرف های زیادی دارند و با زبان بی زبانی از ما می خواهند که تنها برای چند لحظه آن ها را برداشته، خاک روی شان را پاک کنیم و حداقل به عنوان کتابی معمولی نیم نگاهی به اسم کتاب بیندازیم.

شاید عنوانش وسوسه ای در دل ما ایجاد کند و کنجکاو شویم درباره حرف هایی که یک عمر است آن کتاب در دل خود جمع کرده بیشتر بدانیم. باورتان نمی شود اما همین چند لحظه کنجکاوی فرصتی فوق العاده برای یک کتاب خاک گرفته است تا حداقل بتواند شانس خود را در دیده شدن و خوانده شدن محک بزند.

حتی اگر کنجکاوی ما به خواندن تا انتهای کتاب منجر نشود اما همین که خاک از سر و روی آن پاک شده و فرصت دیده شدن توسط ما و افرادی که بعد از ما او را می بینند به او داده شده بی شک برایش یک دنیا ارزش دارد.

چقدر خوب است یک کتاب خاک خورده را تمیز کرده و صفحه هایش را ورق بزنیم. خدا را چه دیدی شاید ما را به دل ماجراجویی هایی برد که نفس در سینه مان حبس کرده و با دنیایی آشنا کرد که هرگز دوست نداشته باشیم از آن خارج شویم.

انشای جالب درباره کتاب های خاک گرفته چه می گویند

من عاشق این هستم که هر از گاه به کتابخانه بزرگ نزدیک خانه مان بروم و هر بار از میان قفسه های کتاب های رنگارنگ عبور کنم و در نهایت به دورترین قفسه برسم و خاک گرفته ترین کتاب را بردارم.

عاشق این هستم که جلد کتابی را که با یک وجب خاک پوشانده شده و حتی عنوانش دیگر دیده نمی شود با آستین لباسم پاک کنم و بگذارم کتاب نفسی تازه کند و در سکوت صدای تازه کردن نفسش و البته تشکرش را بشنوم!

عاشق این هستم که اولین صفحه این کتاب را باز کرده، تاریخ انتشارش را ببینم و سپس با سرعت چند صفحه از آن را بخوانم. چند لحظه ای که بی شک کتاب خاک گرفته طی آن تمام سعی اش را می کند تا با حرف هایی که می زند من را به خواندن بیشتر و بیشتر مشتاق کرده و دلم را به دست آورد.

بارها این کار را کرده ام و خوب می دانم اکثر کتاب های خاک گرفته حرف های زیاد و صد البته خوبی برای گفتن دارند اما از اقبال بد، دیده نشده و در گوشه ای از کتابخانه به حال خود رها شده اند تا خاکی که گذشت زمان به روی جلدشان می نشاند آن ها را به طور کامل از تیررس دید و توجه خارج کند.

تجربه ام می گوید هر کتاب خاک گرفته ارزش خوانده شدن دارد، حداقل به اندازه ای که دیگر کتاب ها را می خوانیم و در اغلب موارد وقتی چند صفحه اول آن را خوانده ام دیگر نتوانسته ام دست از مطالعه برداشته و کتاب به دست تا خانه پیاده روی کرده ام.

کتاب های خاک گرفته حاصل سال ها فکر و تلاش و خلوت یک نویسنده هستند و اگر زبانی برای حرف زدن داشتند بی شک از ما می خواستند فقط برای یک بار به آن ها فرصت خوانده شدن دهیم.